محمود خوارزمی بزرگ مرد ایرانی ملقب به پوریای ولی، از شاعران و عارفان قرن هفتم و هشتم می باشد. در جوانی به کشورهای مختلفی از جمله آسیا میانه، هندوستان و شهرهای ایران سفر می کرد و در آن کشورها کشتی می گرفت و چون از قدرت بدنی بالایی برخوردار بود و در کشتی گرفتن مهارت بالایی داشت باعث معروف شدن پوریای ولی در جهان شد. پوریای ولی در جوانی علاوه بر سفر و کشتی گرفتن به پوستین دوزی و کلاه دوزی می پرداخت. امروزه نیز در ورزش های باستانی و زورخانه ای  از این دلاورکه مظهر قدرت و دلیری است یاد می شود.

روزی پوریای ولی با یکی از پهلوانان کشتی می گیرد برای اینکه مادر آن پهلوان آزرده  نشود و آبروی آن کشتی گیر حفظ شود عمدا خود را تسلیم می کند و همین موضوع  ازخود گذشتگی و مردانگی باعث می شود نام پوریای ولی بر سر زبان ها بیفتد و یکی از داستان های معروفی شود که در کودکی به ما گفته اند.


 دلاور زورخانه های ایران


داستان های زیادی از قدرت، از خودگذشتگی، مردانگی و اخلاق پوریای ولی نقل قول شده، در ادامه به یکی از این داستان ها می پردازیم:

روزی پوریای ولی به مسجد رفت و در آنجا صدای پیر زنی را شنید که با خدای خود به دعا مشغول بود از آنجا که این پهلوان فردی دلسوز و مهربان بود به پیرزن نزدیک شد که شاید بتواند به او کمک کند از پیرزن پرسید مادرم چه شده که اینگونه گریه زاری می کنی پیرزن گفت: پسری دارم که او را پهلوان هندوستان می دانند و تابحال شکست نخورده پهلوانی از خوارزم آمده می ترسم پسرم در برابر او شکست بخورد و در هند شرمنده و خجالت زده شود از آنجایی که پوریای ولی خود پهلوان خوارزم بود بین دوراهی سختی ماند، غرور خود را حفظ کند و در این کشتی پیروز شود و یا دل این پیرزن را شاد کند، ناگهان پوریای ولی تصمیم خود را گرفت و لبخندزنان منتظر روز مبارزه شد. زمان مبارزه فرا رسید پوریای ولی حریف خود را ضعیف دید و پیش خود گفت می تواند در این مبارزه او را شکست بدهد ولی خود را روی سینه به زمین انداخت تا حریف هندی بتواند او را شکست بدهد. پس از این مبارزه این داستان در شهرهای مختلف به گوش رسید پادشاه خوارزم از پوریای ولی دعوت کرد تا از او دلجویی کند. در این میان که پهلوان هندی می دانست پوریای ولی از عمد مسابقه را واگذار کرده بر روی زانوهای خود نشست و کمربند قهرمانی را به پوریای ولی تقدیم کرد و گفت قهرمان واقعی پویای ولی است بعد از آن خبر مردانگی و شرافت پوریای ولی در شهرهای مختلف پیچید. این داستان از مهم ترین اتفاقات زندگی پوریای ولی بود که پیروزی و پهلوانی را در شکستن نفس می دانست.

آرامگاه پوریا ولی

عده ای می گویند پوریای ولی اهل خوارزم و برخی نیز او را اهل هرات می دانند. تاریخ تولد این پهلوان مانند تاریخ مرگ او مشخص نیست ولی بسیاری از منابع سال ۷۲۲ قمری را سال مرگ وی یاد کرده اند. همانطور که در مورد زادگاه این پهلوان شک و شبهه ای وجود دارد در مورد آرامگاه این بزرگ مرد نیز اختلاف نظرهایی است، ولی  براساس معتبرترین روایات آرامگاه او در شهر خوی در استان آذربایجان غربی قرار دارد. دو آرامگاه دیگر متعلق به پوریای ولی در شهر خیوه ازبکستان و دیگری مابین صومعه سرا و فومن قرار دارد. که در طول تاریخ این آرامگاه را متعلق به پوریای ولی می دانند و آرامگاهی که در فومن است یک مقبره یادبود برای پوریای ولی است. آرامگاهی که در شمال ایران  وجود دارد مجموعه ای تاریخی-فرهنگی است که برای بزرگداشت پوریای ولی در قرن ۸ تا ۱۴ هجری ساخته شده است. یکی از رسومات این شهر این است که بعد از مراسم ازدواج، برای تبرک به زیارت این پهلوان می روند.